آورده اند که...
شـاه عـبـاس یـک روز کـه جمـعی از رجال کشـوری و
لشکری در مجلسی مـهـمـان وی بـودنـد،دستـور داد تـا
هـمـه ی «سر قـلـیـانـهـا» را با پِـهِن خشک و کوبیده ی
اسب،چاق کنند و برای سـرداران و مـقـامـاتی که قـلیان
می کشیـدنـد بـه مجلس آورنـد.سپس رو به ایشان کرد
و گفت:ببینید این تنباکـو چگونـه است،آن را وزیـر همدان
بـرای مـن فـرستـاده است و مـدّعی است کـه بهـتـریـن
تنباکوی دنـیـاست.
هـمـه کشیـدنـد و تـعـریف کردنـد و به سلیقه ی وزیـر
همدان آفـریـن و احسنـت گفتند!
وقتی شـاه نـظـر رییس قـراولان را کـه بـا شوقی وافر
قـلـیـان می کـشیـد،جویـا شد،او گفت:«بـه سر مقدس
اعلیحضرت از هزار گل،خوش بو تر است!»
شاه نظری به تحقیر در وی نمود و گفت:«مرده شوی
چیزی را ببرد که نمی توان آن را از پهن تمیز داد!»